در طول تاریخ تمدن بشری، معلمان همواره به عنوان سنگ بنای پیشرفت جوامع شناخته شدهاند. آنان نه تنها انتقالدهنده دانش، بلکه پرورشدهنده اندیشهها، ارزشها و شخصیت نسلهای آینده هستند. مقام شامخ معلم در فرهنگ ایرانی-اسلامی ما جایگاهی بینظیر دارد، تا جایی که در روایات اسلامی، حق معلم پس از حق پدر و مادر قرار گرفته است. این تقدس و اهمیت به خوبی نشاندهنده نقش محوری معلمان در ساختن جامعهای سالم، آگاه و پیشرفته است.تأثیر معلم بر جامعه را میتوان از چند بعد مورد بررسی قرار داد. از نظر آموزشی، معلمان با تربیت نیروهای متخصص و کارآمد، چرخهای اقتصادی و صنعتی کشور را به حرکت درمیآورند. از منظر فرهنگی، آنان حافظ و انتقالدهنده ارزشهای اصیل ملی و دینی هستند. در بعد اجتماعی، معلمان با شناسایی و پرورش استعدادها، به کاهش ناهنجاریهای اجتماعی کمک میکنند. به جرات میتوان گفت هیچ حرفهای به اندازه معلمی مستقیم و ملموس بر آینده یک ملت تأثیرگذار نیست.
با این حال، با وجود چنین نقش حیاتی و مسئولیت خطیری، وضعیت معیشتی بسیاری از معلمان کشور با چالشهای عمیقی روبرو است. در سالهای اخیر، با توجه به تورم فزاینده و افزایش هزینههای زندگی، فشار اقتصادی بر دوش قشر معلم به شدت افزایش یافته است. بررسیها نشان میدهد که حقوق بسیاری از معلمان، به ویژه در مناطق محروم، حتی از خط فقر نیز پایینتر است. این در حالی است که معلمان علاوه بر هزینههای معمول زندگی، با هزینههای خاص حرفه خود مانند خرید کتاب و منابع آموزشی، شرکت در دورههای توانمندسازی و گاهی تهیه وسایل کمک آموزشی برای دانشآموزان نیازمند نیز روبرو هستند.
مسئله تنها به حقوق ماهانه ختم نمیشود. مشکلاتی مانند تأخیر در پرداخت حقوق، ناکافی بودن پوششهای بیمهای، عدم وجود مسکن مناسب و دشواری در دسترسی به تسهیلات بانکی، زندگی بسیاری از معلمان را با سختیهای مضاعفی همراه کرده است. این شرایط نامناسب معیشتی پیامدهای نگرانکنندهای دارد. از کاهش انگیزه و بهرهوری معلمان گرفته تا روی آوردن به شغلهای دوم و سوم و در نتیجه خستگی مفرط که می تواند منحر به کاهش کیفیت آموزش به دلیل مشغلههای ذهنی و مالی باشد که امر بسیار مهمی است. برای درک بهتر این وضعیت، مقایسهای با کشورهای پیشرفته آموزشی خالی از لطف نیست. در کشورهایی مانند فنلاند، سنگاپور و کره جنوبی که دارای بهترین سیستمهای آموزشی جهان هستند، معلمان از بالاترین سطح درآمد و منزلت اجتماعی برخوردارند. به عنوان مثال، در فنلاند معلمان پس از پزشکان، دومین گروه پردرآمد جامعه هستند و انتخاب شدن برای معلمی به رقابتی شدید نیاز دارد. این کشورها به خوبی دریافتهاند که هیچ سرمایهگذاری سودآورتر از سرمایهگذاری بر معلمان نیست.
در ایران، اگرچه در سالهای اخیر اقداماتی مانند اجرای رتبهبندی معلمان صورت گرفته است، اما این اقدامات کافی نبوده و هنوز تا رسیدن به استانداردهای مطلوب فاصله زیادی وجود دارد. نیاز است که مسئولان با نگاهی راهبردی و آیندهنگر، برنامههای جامعی برای بهبود وضعیت معلمان طراحی کنند. نکته حائز اهمیت این است که بهبود وضعیت معلمان نباید صرفاً به عنوان یک مطالبه صنفی، بلکه باید به عنوان یک ضرورت ملی و سرمایهگذاری اساسی برای آینده کشور در نظر گرفته شود. وقتی معلمی با دغدغههای مالی دست و پنجه نرم میکند، طبیعی است که نمیتواند با تمام وجود به رسالت خطیر خود بپردازد. این نه تنها به ضرر نظام آموزشی، بلکه به زیان کل جامعه است.

در پایان باید تأکید کرد که تکریم معلم تنها به روزهای خاص مانند روز معلم محدود نمیشود. این تکریم باید در عمل و در سیاستگذاریهای کلان کشور نمود پیدا کند. جامعهای که به معلمان خود اهمیت میدهد، در واقع به آینده خود اهمیت داده است. اگر خواهان پیشرفت همهجانبه هستیم، باید قبل از هر چیز، شرایطی فراهم کنیم که معلمان ما با آرامش خاطر و انگیزه کامل به تربیت نسل آینده بپردازند. این نه یک انتخاب، که یک ضرورت انکارناپذیر برای ساختن ایران فردا است.