يکي از کارهای غلط که بسيار مخرب و تأثير منفی در جامعه دارد، ساخت حوزههای علميه لاکچری است، گويا هتل پنجستاره هستند! آن هم با چه سرمايهای و منشأ اين پولها کجا بوده است که محل حرف است! بنای حوزه لاکچری اُزگل که بیمسمّی نام امام خمينی را بر آن نهادهاند، در مساحت حدود 23 هزار مترمربع آن هم در يکي از بهترين نقاط بالای شهر تهران، از اول صلاح نبود و گرفتن اين همه زمين با نفوذ در شهرداری و اوقاف صحيح نبود و از مظاهر اسراف است!
اگر هم می خواستند حوزهای بسازند يک طبقه از همان مسجد جامع اُزگل را اختصاص میدادند کفايت می کرد و يا فوقش يک حوزهای در زمينی سه هزار متری میساختند نه 23 هزار مترمربع!
گرچه در شمال تهران با وجود حوزه با سابقه چيذر که آن هم در مساحت 2 الي 3 هزار متری است و بسيار فعال و باارزش هست، ديگر نيازی به حوزه اُزگل نبود و اصلاً در شرايطی که کل ورودی سالانه حوزه تهران که دهها مدرسه علميه دارد به هزار نفر هم نمیرسد آيا ساختن چنين مدرسهای در اين مساحت بزرگ و هدر دادن اموال عمومی صلاح بود؟!
در پی حرف و حديثهای مربوط به حوزه علميه لاکچری اُزگل و حواشی آن، در يادداشتی ضمن بيان اين مطالب، چنين نوشته است:
بسمالله الرحمن الرحيم
«وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ» (فاطر، 10)
کسانی که با مکر و حيله و تزوير کارهای بد و خلافی انجام میدهند برايشان عذاب سختی خواهد بود و مکر و حيله و نيرنگشان هم بطور کلی نابود خواهد شد.
***
در اين روزها که بحث حوزه علميه لاکچری اُزگل در تهران و حواشی آن نقل محافل و مجالس گشته و هرکس سخنی ميگويد، به نظرم رسيد به اين موضوع از منظری کلیتر نگاهی داشته باشيم.
همه میدانند که خاستگاه حوزههای علميه، تاريخی بيش از يک هزار ساله دارد و در طول اين قرون علمای بزرگ اسلام زحمات زيادی کشيدهاند تا منابع و مآحذ مذهب تشيع حفظ شود و روحانيونی که وارد اين حوزهها میشدند همواره تحصيل علم و تهذيب نفس را با هم پيش میبردند.
سلوک تمامي علماء شيعه هميشه حفظ ذی طلبگي و سادهزيستی و مردمداری بوده است و آنان در متن مردم با حداقل امکانات بيشترين ثمرات را برای حفظ دينداری مردم داشتهاند و مردم عملاً با ديدن آنها و سلوک زندگيشان به ايمان و اعتقاداتشان افزوده می شد.هميشه نگاه مردم به يک روحانی در گذشته اين بود که او ترک دنيا کرده و از مواهب زندگی به حداقل قناعت میکند و در عين حال پشت و پناه مردم محروم و ستمديده است و تکيهگاهی محکم برای مردم بينوا و مستضعف است.
*آبروی روحانیت شیعه مرهون تلاش علمای گذشته است
مرحوم آيتالله شيخ محمدتقی شوشتری از برجستهترين علمای شيعه و صاحب کتاب ارزشمند «قاموسالرجال» را در دهه شصت در شهرستان شوشتر میديدم که زندگی بسيار سادهای داشت ولي آنچنان در قلوب مردم خوزستان و مخصوصاً اهالی شوشتر جای داشت که تمام شوشتر به حرف او بودند و او هم واقعاً مجسمه تقوی و مردی الهی بود.
در ابتدای جنگ ايران و عراق که جنگزدگان شهرهای مرزی، راهی ديگر شهرها میشدند، مردم شوشتر در مقابل خانه آيتالله شوشتری تجمع کردند و از او کسب تکليف نمودند که در شهر بمانند و يا شوشتر را خالي کنند که او فرمود فردا جواب شما را ميدهم و فردا که مجدداً مردم شهر تجمع کردند در يک کلام گفت: «بمانيد» و با همين فرمايش ايشان تمام مردم شوشتر در شهر باقی ماندند و در کمال آرامش زندگی کردند و در طول 8 سال جنگ هم هيچگاه شوشتر نه بمباران شد و نه موشک خورد و نه توپهای دشمن به آن اصابت کرد و با اينکه اين شهر فاصلهای آنچنان تا مرز نداشت ولی واقعاً معجزهآسا از همه خطرات مصون ماندند و حتی برخی از تيپها و لشگرها به خاطر امنيت بالای شوشتر، پايگاههای عقبه خود را در اطراف شوشتر مستقر میکردند که البته اين مقرها مورد هجمه هواپيماهای عراقی قرار گرفت ولي شهر شوشتر هيچگاه آسيب نديد! الان هم هنوز در شوشتر مردم با ياد و نام مرحوم آيتالله شوشتری زندگي میکنند و قبر مطهرش که حرمی دارد پيوسته زيارتگاه مردم شوشتر است و بسياری از مردم شوشتر به ياد او بر بالای ماشينهايشان مينويسند «يا شيخ شوشتر!»
اين واقعيت نمونهای از يک روحانی واقعي که افتخار مذهب است و مردم هم به او عشق میورزند.در انقلاب اسلامی علت دلبستگی مردم به امام خمينی و جانبازی در راه اهداف او اين بود که ديدند يک سيدی روحانی و مرجع تقليدی که هوای نفس را در خود کشته و در مقابل ستمگران ايستاده و تمام وجهه همت او نجات مردم از حکومت ظالمانه شاهنشاهی است و قصد اعتلای دين و کشور را دارد و همواره سعی ميکند سطح زندگیاش با توده مردم يکسان و يا حتی پائينتر از آنها باشد.
مثلاً در گرمای طاقتفرسای نجف که داشتن پنکه يک نياز طبيعی بود، چون همه مردم قادر به خريد پنکه نبودند با خريد پنکه برای بيتاش مخالفت میکرد و يا در همان تابستانهايی که بسياری به خانههای مجاور شط کوفه که خنکتر بود میرفتند، ايشان هيچگاه نمیرفت و خلاصه زندگی او بسيار ساده و معمولی به مانند اضعف مردم بود.
مرحوم آيتالله سيدحسن ميرجهانی، مرحوم آيتالله طيب صاحب تفسير «اطيب البيان»، مرحوم آيتالله شمسآبادی، مرحوم آيتالله شيخعباسعلی اديب، مرحوم آيتالله سيدمحمدرضا خراسانی، مرحوم آيتالله سيدحسين خادمی و بسياری ديگر از علمای بزرگ اصفهان مرحوم آيتالله العظمی سيدعلی بهبهانی، مرحوم آيتالله العظمی حاجشيخعبدالکريم حائری، مرحوم آيتالله العظمی بروجردی، مرحوم آيتاللهالعظمی سيدمحمدرضا گلپايگانی، مرحوم آيتاللهالعظمی نجفی مرعشی که تا آخر عمر مستطيع نشد و به حج مشرف نگشت و بسیاری دیگر از عالمان شیعه، همه اينها مظهر معنويت، تقوی، زهد و قداست بودند و مردم با ديدن آنها به خدا ايمان میآوردند و واقعاً ستونهای دين مردم، اينگونه عالمان بودند.
هيچگاه از خود پرسيدهايم که اينها کجا پرورش پيدا کردند؟ در ناز و نعمت بودند و يا در سختترين وضعيت به اين مراحل رسيدند و ساخته شدند؟ عالماني را در نجف میشناختم که هفتهای دو روز به کارگری و بنايی ميرفتند تا بتوانند بقيه هفته را درس بخوانند و قوت لايموتی براي خود و خانواده فراهم کنند، که يکي از اينها به من گفت من خودم نان خالی ميخوردم ولي برای همسر باردارم ماست هم تهيه ميکردم!
اين روحانيت مظلوم، آبروي شيعه و روحانيت را با چنين مشقاتی حفظ کردهاند و ليکن متأسفانه در سالهای اخير رفتار و سلوک برخی از روحانيون که مخصوصاً مسئوليتهايی در دستگاه و يا جامعه دارند، ضربههای شديدی به روحانيت و حوزههای علميه زده است.
*بنای حوزه لاکچری اُزگل در شمال تهران
يکی از کارهای غلط که بسيار مخرب و واکنش منفی در جامعه دارد، ساخت حوزههای علميه لاکچري است، گویا هتل پنج ستاره هستند، آن هم با چه سرمايهای و منشأ اين پولها کجا بوده است که محل حرف است!
مثلاً بنای حوزه لاکچری اُزگل که بیمسمّی نام امام خمينی را در مساحتی حدود 23 هزار مترمربع آن هم در يکی از بهترين نقاط بالای شهر تهران، از اول صلاح نبود و گرفتن اين همه زمين با نفوذ در شهرداری و اوقاف صحيح نبود و از مظاهر اسراف است! اگر هم می خواستند حوزهای بسازند يک طبقه از همان مسجد جامع اُزگل را حوزه میکردند و يا فوقش حوزهای در يک زمين سه هزار متری میساختند نه 23 هزار مترمربع!
گرچه در شمال تهران با وجود حوزه باسابقه چيذر که آن هم در مساحتي 2 الي 3 هزار متری است و بسيار فعال و باارزش است ديگر نيازی به حوزه اُزگل نبود و اصلاً در شرايطي که کل ورودی سالانه حوزه تهران که دهها مدرسه علميه دارد، به هزار نفر نمیرسد آيا ساخت چنين مدرسهای و هدر دادن اموال عمومی صلاح بود؟!
عجيب اينست که در ساخت اين مدرسه بسيار خودخواهانه عمل کردند و حقوق همسايگان را هم ضايع کردند و ديواری طولانی کشيدند و حداقل سه متر بايد در طول مسير عقبنشيني میکردند تا لااقل هم خودشان و هم اهالی اُزگل و همسايگان حوزه در رفت و آمد اتومبيلهايشان به زحمت نيفتند که متأسفانه اصلاً رضايت مردم و اهالی محل ملاک نبوده است و حال آنکه اين باغها که شريانهای تنفسی تهران هستند بايد تبديل به فضاي سبز و پارک عمومي برای همه مردم میشد، در اين منطقه نزديکترين پارک وسيع، پارک نياوران در اقدسيه تجريش است که حداقل پنج کيلومتر با اين مکان فاصله دارد.
معیشت طلاب، مهم تر از حوزه ساختن است
امروزه مهم تر از حوزه علميه ساختن، اداره معيشت طلاب است که بسيار در عسر و حرج هستند، چه بسيار طلابی که با شهريههای اندک و با اين تورم، خرج زندگیشان تأمين نميشود و مجبور هستند نصف بيشتر فرصت خود را در اسنپ و پيک موتوری و کار کردن در مغازهها و فروشگاهها و رستورانها بگذرانند! آنوقت برخي آقايان بروند هی ساختمان بسازند و بسياری از طلاب از تنگی معيشت زندگی درس را رها کرده و به شهرهای خود بازگشتهاند و يا حتی همسران آنها نتوانستهاند اين زندگی طاقتفرسا در زيرزمينها را تحمل کنند و طلاق گرفتهاند و يا سوءتغذيه پيدا کردهاند! امثال آقای صديقی بايد آن يک ميليارد تومان درآمد هتل جهان را تقديم مراجع تقليد کنند تا صرف همه طلاب کشور شود.
بنده مطلعم بعضی مواقع همين مراجع موجود در حوزه قم برای شهريه ناچيز ماهانه طلاب کشور در تأمين اين مبلغ میمانند و در آخر به قرض متوسل میشوند! آنوقت صحيح است که حوزه لاکچری اُزگل براي خودش درآمد اختصاصی داشته باشد؟! گرچه بعيد میدانم که اين پولها صرف طلاب همانجا هم بشود، کساني که از دو متر عقبنشيني صرفنظر میکنند و به حقوق همه مردم تعدی میکنند آيا حاضرند اين پولها را صرف طلاب کنند؟!
بسياری میپرسند که مدرسه علميه لاکچری اُزگل با کدام پول ساخته شده؟ خدا ميداند، امّا آنچه مسلم است اينست که بسياری از افرادی که در اينکار سهم داشتهاند بيشتر به خاطر موقعيت و منصب قضايی آقای صديقی که در آن وقت قاضیالقضات و رئيس دادگاه انتظامی قضات کشور بودند و تقريباً تمام قاضيان و مسئولان قضايی از ايشان حساب میبردند و حرف و نوشته ايشان بسيار بُرد داشت و لذا بسياری از فرصتطلبان برای جلب حمايت وی سعي میکردند در ساخت اين حوزه علميه و يا هر کار خيری که ايشان دارد قدمی بردارند.
جالب توجه است روزي آقای صديقي از بنده سراغ فردی را گرفتند که در تأمين بخشي از آهنهاي حوزه اُزگل دخيل بود و گفتند مدتی است فلانی احوالی از ما نمیپرسد؟ حتی تلفنهای ما را جواب نمیدهد! شما میدانيد چرا؟! بنده هم عرض کردم بله و با صراحت گفتم آنوقت که اينها به شما کمک میکردند شما در مسئوليت قضايی بوديد و حالا ديگر آن مسئوليت را نداريد و صرفاً مشاور قضايی هستيد و اضافه کردم آيا میخواهيد بدانيد آن روزی که شما از منصب قضائي کنار رفتيد اين شخص، چه حال بدی پيدا کرد؟! آنقدر با دستهايش روی پاهايش میزد و میگفت بخشکی شانس! اين همه خرج کرديم تمام زحماتمان برباد رفت!
مطمئناً اگر آقای صديقی مسئوليتهای بالا را نداشتند هيچگاه نمیتوانستند نه زمينی به وسعت 23 هزار متر بگيرند و نه بتوانند ميلياردها صرف کنند و حوزهای در آن بسازند که معلوم نيست چقدر کارآيی و نتيجه دارد.
اجمالاً اصل حوزه علميه در قم است و تا طلبهاي به قم نرود مُلاّ نمی شود، حتي حوزههای اصفهان و مشهد هم که اساتيد نسبتاً خوبی دارند، باز هم طلاب را از عزيمت به قم و کسب فيض از اساتيد بزرگ و گرانقدر آن حوزه بینياز نميکند. بنابراين تلاشها بايد در جهت تقويت حوزه قم باشد و از حرکتهای موازی پرهيز شود و سرمايهها را هم در جهت تأمين معيشت طلاب بکار گيرند والا معلوم نيست اين ساختمانها تا کی وصال دهد و بسا فردا روزی تغيير کاربری پيدا کنند! کما اينکه در مجموعه هتل بينالمللی عباسی اصفهان بخشی از اتاقها، همان حجراتی است که در کنار مدرسه چهارباغ در عهد صفوی ساخته شده و هماکنون بازسازی و به عنوان هتل پنجستاره مورد استفاده گردشگران است.
إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (هود – 88)